
حالت عکاسی، وسواس جدید من در بازیهای ویدیویی
تاریخ انتشار:
معرفی بازیها
بازیهای Infinity Nikki و Assassin’s Creed Shadows به وسواسهای دوقلوی من تبدیل شدهاند، به خاطر محیطهای دقیق و جزئیات بافت و آب و هوای آنها. در بازی Infinity Nikki که یک بازی لباس پوشیدن در دنیای باز است، من همچنان شگفتزده هستم که چگونه بافتهای لباس با چنین دقت و وفاداری به تصویر کشیده میشوند که فقط با دیدن آنها میدانم یک تکه پارچه چه حسی خواهد داشت. در Assassin’s Creed Shadows، که یک بازی اکشن پر از هیجان در ژاپن فئودالی است، من همواره در حال تحسین زیبایی طبیعی حومههای ژاپن هستم، ویژگیای که از زمان انتشارش به شدت مورد ستایش قرار گرفته است. هر دو بازی به قدری بصری جذاب هستند که باعث شدند به یک عنصر اساسی در بازیهای ویدیویی که هرگز به آن توجهی نداشتم، یعنی حالت عکاسی، علاقهمند شوم.
حالت عکاسی
حالت عکاسی که معمولاً بازی را متوقف میکند تا به بازیکنان این امکان را بدهد که تصاویر حرفهای از بازیهای ویدیویی خود بگیرند، یک ویژگی مدرن در بازیهای ویدیویی است که به قدری رایج شده که به یک عنصر استاندارد تبدیل گشته، به ویژه در بازیهای AAA. اما من هرگز جذابیت آن را درک نکرده بودم. این یک بازی ویدیویی است، نه یک لحظه زودگذر از زندگی. من در پنج سال آینده قرار نیست با حسرت به گالری رسانههای PS5 خود نگاه کنم و بگویم: «آه، نگاه کن به زمانی که یاسوکه دستها و سر آن مرد را برید»، مثل اینکه به عکسهای نوزادی نوههایم نگاه میکنم. من قطعاً مهارتی که دیگران در استفاده از حالتهای عکاسی دارند را تحسین میکنم — مثل کاری که دوستم در Overwatch انجام میدهد — اما همیشه چیزی بود که به آن توجه نمیکردم.
تجربههای جدید
من بازیهای زیادی را تجربه کردهام که لحظاتشان خواهان ثبت و به اشتراکگذاری هستند، اما این احساس در Infinity Nikki و Assassin’s Creed به سطح دیگری رسیده است. بنابراین، با بازی لباس پوشیدن شروع کردم، حالت عکاسی را باز کردم، شروع به دستکاری دیافراگم و وینیت کردم و واقعاً از نتایج شگفتزده شدم. عکسها خوب به نظر میرسیدند! عکسها کیفیت Vogue نداشتند، اما کمکم به تصاویری که در Infinity Nikki subreddit به شدت مورد توجه قرار میگیرند، شباهت پیدا کردند. حتی اگر واقعاً تمایلی به ارسال عکسهای خودم در آنجا ندارم، دانستن اینکه در حال توسعه یک استعداد برای چیزی هستم که نمیدانستم در من وجود دارد، به اندازه کافی هیجانانگیز است.
توسعه مهارتها
من آن موفقیت را در Infinity Nikki به Assassin’s Creed منتقل کردم. واقعاً خوشحالم که این بازی ویژگیای ندارد که در آخرین Assassin’s Creed وجود داشت که اسب شما به طور خودکار از جاده پیروی کند. بدون آن، مجبورم تا از آب و هوای شگفتانگیز و پوشش گیاهی بازی لذت ببرم در حالی که Kikai را میرانم، به جای اینکه بعد از تنظیم او روی حالت خودکار به تلفنام نگاه کنم. اینگونه بود که اولین عکس خود را گرفتم. در حال گشتزنی به عنوان یاسوکه بودم و از کنار جادهای طولانی که با درختان افرا ژاپنی در پوشش پاییزی عمیق و قرمز احاطه شده بود، عبور کردم. (حداقل فکر میکنم آنها درختان افرا ژاپنی هستند. Ubisoft میتواند چند ورودی دیگر در مورد گیاهان و جانوران اضافه کند.) رنگها آنقدر زنده بودند و صدای باد در میان برگها آنقدر نشاطآور بود که احساس کردم باید آن لحظه را حفظ کنم، با اینکه هیچکدام از آنها واقعی نبودند. این احساس به قدری قوی بود که کاملاً نگرش من را نسبت به حالت عکاسی تغییر داد.
تجربه عکاسی در بازیهای ویدیویی
من آن منظره کاملاً غیرواقعی را که از پیکسلها و کدها تشکیل شده بود، دیدم و بلافاصله حالت عکاسی را باز کردم، گویی در حال ثبت پدیدههای طبیعی واقعی هستم. دوربین را پشت سر یاسوکه قرار دادم و زوم کردم تا هر چه بیشتر از پوشش گیاهی را در کادر جا دهم، در حالی که یاسوکه را به عنوان نقطه کانونی تصویر حفظ میکردم. سپس با نورپردازی بازی کردم تا برگها روشنتر شوند و اشباع رنگها را تنظیم کردم تا رنگها بیشتر جلوه کنند. میخواستم به نظر برسد که این عکس را آکیرا کوروساوا میتوانست برای یکی از حماسههای ساموراییاش تنظیم کند — این نوع تفکری بود که هرگز در هنگام عکاسی در دنیای واقعی یا در بازیها به ذهنم خطور نکرده بود. این لحظه کاملاً نگرش من را نسبت به عکاسی در بازیهای ویدیویی تغییر داد. آنچه که قبلاً به عنوان یک ترفند جالب به نظر میرسید، اکنون به عنوان یک مسیر واقعی برای بیان خلاقیت احساس میشد.
نتیجهگیری
با استفاده از حالتهای عکاسی در Nikki و Shadows، متوجه شدم که عکاسی در بازیها اکنون چیزی است که میتوانم واقعاً و با جدیت انجام دهم و میخواهم بیشتر از آن استفاده کنم. امیدوارم که در این زمینه بهتر شوم تا روزی بتوانم این مهارتها را از ثبت بازیهای ویدیویی به ثبت زندگی واقعی منتقل کنم.
