خلاصه: فصل سوم چرخ زمان با آتش‌های مرگ به پایان می‌رسد

خلاصه: فصل سوم چرخ زمان با آتش‌های مرگ به پایان می‌رسد

تاریخ انتشار:

خلاصه: فصل سوم چرخ زمان با آتش‌های مرگ به پایان می‌رسد

مقدمه

اندرو کانینگهام و لی هاتچینسون سال‌ها از زندگی خود را با کتاب‌های چرخ زمان اثر رابرت جردن و برندون سندرسون سپری کرده‌اند و پیش از این، این دانش را در خلاصه‌نویسی هر قسمت از فصل اول و دوم سریال تلویزیونی چرخ زمان آمازون به کار برده‌اند. حالا ما دوباره به صحنه برگشته‌ایم برای فصل سوم—همراه با بینش‌ها، شوخی‌ها و نظریه‌های گاه و بیگاه.

خلاصه فصل سوم

این خلاصه‌ها هر عنصر از هر قسمت را پوشش نمی‌دهند، اما شامل اسپویلرهای بزرگ برای نمایش و سری کتاب‌ها خواهند بود. ما تمام تلاش خود را می‌کنیم تا از افشای رویدادهای بزرگ آینده از کتاب‌ها جلوگیری کنیم، اما همیشه خطر این وجود دارد که چیزی از دهن‌مان در برود. اگر می‌خواهید کاملاً بدون اسپویلر بمانید و کتاب‌ها را نخوانده‌اید، این خلاصه‌ها برای شما مناسب نیستند.

قسمت‌های جدید فصل سوم چرخ زمان هر پنجشنبه برای مشترکین آمازون پرایم منتشر می‌شود. این نوشتار به فصل پایانی فصل سوم، "او که با سپیده دم می‌آید"، که در 17 آوریل منتشر شد، می‌پردازد.

موضوعات تکراری

یکی از موضوعات تکراری در خلاصه‌های ما در طول فصل‌ها این بوده است که "خوب، به نظر می‌رسد که باید از دیدن $SEMI_MAJOR_BOOK_SETTING_OR_EVENT بر روی صفحه نمایش به دلیل دلایل بودجه یا زمان یا روایت صرف‌نظر کنیم" و ما مجبور به کنار گذاشتن بسیاری از چیزها شده‌ایم. اما این قسمت با یک فلاش‌بک آغاز می‌شود که الایدای مغرور را نشان می‌دهد که از یک دروازه قرمز سنگی پیچیده خارج می‌شود و دستبندی را در دست دارد. بینندگان تیزبین ممکن است این دروازه را در پس‌زمینه قسمت ابتدایی فصل دیده باشند، زمانی که اجاه سیاه انبار تر’انگریل برج را غارت می‌کند و حالا در واقع به سبک تفنگ چخوف، این دروازه دوباره به صحنه برمی‌گردد—و نه فقط این یکی، زیرا مانند بسیاری از چیزها در چرخ زمان، دروازه‌ها در یک مجموعه دوتایی وجود دارند.

خلاصه‌ای از فین

ما قطعاً به تماشاگران سریال یک خلاصه سریع از فین بدهکاریم—و من فکر می‌کنم که ما در یک قسمت قبلی صحنه‌ای را که پسرها واقعاً در حال بازی بازی مارها و روباه‌ها هستند که این موجودات ترسناک بر اساس آن ساخته شده‌اند، نادیده گرفتیم—اما قبل از اینکه این کار را بکنیم، بیایید یک نفس بکشیم و به چیزهای دیگری که در این قسمت داریم نگاه کنیم. پایان! (خوب، بعضی از آن‌ها.) آتش مرگ! شکستن بلوک‌ها! رند در حال انجام یک پل آترییدز و بارش باران در دنیای سه‌گانه! منظورم این است، در سرزمین سه‌گانه! و بسیاری چیزهای دیگر!

Image of an Eelfin
The arms of the Car'a'carn

پس تعدادی از چیزها به شدت عجله‌ای به نظر می‌رسند، به‌ویژه تغییر ناگهانی رند نسبت به لافیر بعد از یک تلاش سطحی برای بازگرداندن او به سمت نور، و وجود آتش مرگ به عنوان یک مفهوم. من واقعاً دوست دارم که چگونه نمایش آن را تجسم می‌کند—این اساساً یک لیزر مرگ بزرگ است که شما را به قدری از الگو ذوب می‌کند که نه تنها شما را می‌کشد، بلکه آخرین چند ثانیه از وجود شما را نیز پاک می‌کند، که در اینجا به عنوان یک سایه کوچک از یک شخص که کمی به عقب برمی‌گردد قبل از اینکه محو شود، نشان داده شده است. کتاب‌ها به طور گسترده‌ای از آتش مرگ به عنوان یک کارت خروج از زندان برای مرگ‌های مهم شخصیت‌ها استفاده می‌کنند، بنابراین واقعاً احساس می‌شود که این چیزی است که به مقدمه بیشتری نیاز دارد تا آنچه در اینجا دریافت می‌کند.

Image of balefire balefiring someone.
Image of Sammael being extraordinarily dead

نکات کلیدی

چه چیزی را اول بررسی کنیم؟

Image of a dead Siuan Sanche
Image of Elaida as Amyrlin

مرگ زودهنگام سامائل (که از کتاب هفتم جلوتر آمده) داستان‌های خود را به همراه دارد. در کتاب‌ها او یکی از چند نفر از فراموش‌شدگان است که خود را به عنوان سران دولت معرفی می‌کنند و رند باید به طور جداگانه آن‌ها را شکست دهد و تمام این پادشاهی‌های جداگانه را به هم پیوند دهد تا به نبرد نهایی برسد (این به اندازه‌ای که به نظر می‌رسد هیجان‌انگیز نیست، زیرا این کار زمان زیادی می‌برد و نیاز به صبر بی‌پایان برای ناوبری در سیاست‌های هر منطقه دارد).

به نظر می‌رسد که ما به طور فزاینده‌ای ممکن است از بسیاری از این چیزها صرف‌نظر کنیم. این قبلاً با کاهش سیاست‌ورزی‌های کایریه‌نین که در فصل دوم روی صفحه نمایش نمایش داده شد، نشان داده شده بود و من تمایل دارم "ریختن تمام خون سامائل بر روی بیرون" را به عنوان یک اشاره دیگر در آن جهت ببینم. همان‌طور که همیشه با این نمایش، "دانستن اینکه در کتاب‌ها چگونه پیش می‌رود" تنها به ما مقدار محدودی از بینش در مورد آنچه که نمایش قرار است انجام دهد، می‌دهد.

مرگ سیوان

صحبت از بازی تاج و تخت—حداقل در معنای کشتن شخصیت‌ها و احتمالاً کوتاه کردن داستان—سیوان مرده است! و احتمالاً نه به روشی که "می‌تواند اصلاح شود"، زیرا ما به وضوح می‌بینیم که سر او از بدنش جدا شده است و موریان تأیید می‌کند. این یکی به نوعی مرا تکان داد، زیرا سیوان نقش بزرگی در یک چیز بزرگ مهم که چند کتاب بعد اتفاق می‌افتد، ایفا می‌کند—اما هر چه بیشتر به آن فکر می‌کنم، بیشتر احساس می‌کنم که این نوعی از تنگ کردن کمربند روایت است که مرگ لوئیال را در قسمت قبل به ما آورد. زیرا تا زمانی که آن چیز بزرگ مهم اتفاق بیفتد، سیوان زمان زیادی را به عنوان یک خدمتکار و شستشوی زیرپوش می‌گذراند. فکر می‌کنم می‌توانیم آن چیز بزرگ مهم را به یکی از نیم‌دوجین شخصیت دیگر منتقل کنیم و چیزی را از دست ندهیم. حداقل... فکر می‌کنم. نظر شما چیست؟

Image of Set Sjöstrand as Couladin
Image of Mat hanging from his knife-wrench-thing.

تجربه خواندن

و حتی وقتی که در مورد داستان صحبت می‌کنیم، بخشی از دلیلی که چرا این داستان آنقدر خسته‌کننده بود این است که شما و من این‌ها را در حین انتشار می‌خواندیم. اگر سه سال منتظر یک کتاب باشید، و سپس آن منتشر شود و هیچ چیزی در آن اتفاق نیفتد: این دیوانه‌کننده است! همچنین این مشکلی نیست که برای خوانندگان مدرن یا دوباره‌خوان‌ها وجود داشته باشد، حالا که کتاب‌ها بیش از یک دهه است که به پایان رسیده‌اند. ارزیابی من از "چاقوی رویاها"، یازدهمین کتاب سری و آخرین کتابی که به طور کامل توسط جردن نوشته شده، در آخرین بار که دوباره خواندم، به شدت افزایش یافت زیرا توانستم آن را بدون نیاز به تجربه سال‌های بدون کتاب قبل و بعد از آن تجربه کنم. (این همچنین مرا دوباره ناراحت کرد که جردن نتوانست داستان را خود به پایان برساند، به عنوان کسی که کتاب‌های کمک‌شده توسط سندرسون را کمی ناهماهنگ و کاربردی می‌داند.)

با این حال، از این نقطه به بعد در داستان، من موافقم که سیوان به عنوان یک شخصیت باربر در راهی که رند یا اگوئین یا دیگران هستند، نیست. همچنین شما حس می‌کنید که نمایش می‌خواهد هر از چند گاهی با چیزی بزرگ خوانندگان کتاب را شگفت‌زده کند. این مرگ خاص این هدف را محقق می‌کند و همچنین آنچه را که نمایش باید به آن تطبیق دهد، کاهش می‌دهد. من می‌فهمم که چرا این کار را کردند! اما همچنین با افرادی که او را از دست خواهند داد همدردی می‌کنم.

Image of Nynaeve saving herself from drowning
Image of Mat's foxhead medallion.

حضور مات

نمایش در طول فصل در مورد این موضوع نشانه‌هایی می‌داد، از نشان دادن یک شات از اولین دروازه در قسمت اول، تا واقعاً نشان دادن بازی رومیزی "مارها و روباه‌ها" در حال بازی، و در نهایت، اینجا هستیم—در حالی که در حال جستجوی گردنبند کنترل در کاخ پانارخ در تانچیکو هستیم، مات از دروازه عبور می‌کند و... از یک موجود ترسناک BDSM furry سه آرزو می‌گیرد؟

این را برای ما تجزیه و تحلیل کن، اندرو. ما در حال چه چیزی هستیم؟

مات دریافتن چیزهایش از ایلفین اساساً لحظه‌ای است که او به مات تبدیل می‌شود که برای بقیه داستان خواهد بود، مانند قدرت‌های گرگ پرین یا خواب‌گردی اگوئین یا کانال‌سازی رند. بنابراین این لحظه‌ای کلیدی است! نظر شما در مورد نحوه برخورد نمایش با آن چه بود؟

Image of Rand summoning the storm
Image of Rhuarc pledging fealty to the Car'a'carn

مات اکنون به خوبی هم‌راستا و مجهز شده است تا به سمت سرنوشتش برود. در واقع، بعد از این مقدار از پیش‌زمینه، بیشترین چیز چرخ زمان که اکنون می‌تواند اتفاق بیفتد، این است که او به طور کامل از فصل چهارم غایب باشد. ال-او-ال.

نتیجه‌گیری

قهرمانان ما به طور کامل دست خالی نمی‌روند، به گمانم. تام به الاین می‌گوید که آن‌ها واقعاً یکدیگر را می‌شناسند و به او می‌گوید که "لرد گابریل" در واقع یک فراموش‌شده و یک غاصب است که او تمام عمرش او را نمی‌شناخته است. و ناین‌او به دریا پرتاب می‌شود، جایی که یک تجربه نزدیک به مرگ، مانع او را از کانال‌سازی آزاد می‌کند (نمایش این را به طور صریح نمی‌گوید، اما این تنها به طور جزئی از یک توالی مشابه که در کتاب هفتم یا هشتم اتفاق می‌افتد، تغییر یافته است، فکر می‌کنم).

(هرچند که جالب است که اشاره کنیم که لیندری در نمایش چند فصل پیش در تلاش بود تا به ناین‌او کمک کند تا مانع را بشکند. به نظر می‌رسد که لیندری سرانجام روشی پیدا کرده که کار می‌کند! اما نتایج، هرگز آنچه را که او انتظار دارد، نخواهد بود.)

اما همچنین به نظر نمی‌رسد که چرخ زمان به موفقیت بزرگ و فراموش‌نشدنی تبدیل شده باشد که جف بیزوس در آن سال‌ها در نظر داشت وقتی که خواستار بازی تاج و تخت خودش بود. این نمایش گران‌قیمت است و نمایش‌ها هر چه بیشتر ادامه می‌یابند، گران‌تر می‌شوند، زیرا افرادی که در جلوی دوربین و پشت دوربین هستند، در حال مذاکره برای افزایش حقوق و تمدید قراردادها هستند.

من واقعاً دوست دارم که این نمایش فصل چهارمی داشته باشد. فصل سوم به اندازه کافی چیزهای عالی در خود داشت که واقعاً ناراحت‌کننده خواهد بود اگر اکنون لغو شود، که بیشتر از آنچه در پایان فصل اول یا دوم به این نمایش وابسته بودم. نظر شما چیست؟

اما این سال 2025 است، سالی که تمام رویاها می‌میرند. شاید این نمایش هم یک رویا باشد—روزی که ما مقدر به بیدار شدن از آن هستیم زودتر از آنچه که فکر می‌کنیم.

فکر می‌کنم به زودی خواهیم دانست. تا آن زمان، خوانندگان عزیز، امیدوارم همیشه آب و سایه پیدا کنید و دست خالق شما را در پناه خود نگه دارد. و شاید هم کمی عقل در سر بیزوس بیندازد.

منبع:Ars Technica
در حال بارگذاری نظرات...
نظر شما:
0/800