
خلق زیبایی شناسی متمایز برای Daredevil: Born Again
تاریخ انتشار:
مقدمه
اشتیاق برای Daredevil: Born Again به وضوح بالا بود، بازگشت مارول به سری محبوب در دنیای Netflix Defenders. نه تنها چارلی کاکس به نقش اصلی خود به عنوان مت مرداک / Daredevil بازمیگردد، بلکه وینسنت د'اونوفریو نیز به عنوان دشمن او، ویلسون فیسک / Kingpin بازمیگردد. دینامیک آنها همیشه الکتریکی بوده است و این جادو روی صفحه در Born Again به اندازه همیشه قدرتمند است، که به سرعت تحسینهای منتقدان را جلب کرده و فصل دومی که در حال حاضر در حال فیلمبرداری است.
توسعه و تغییرات
(برخی از اسپویلرها برای سری در زیر وجود دارد، اما هیچ افشای عمدهای فراتر از وقایع ابتدایی قسمت اول وجود ندارد.)
Born Again در ابتدا به عنوان یک بازنشانی اپیزودیک تصور شده بود تا یک ادامه مستقیم از سریال Netflix. اما در طول اعتصابات هالیوود در سال 2023، با توقف تولید، استودیو تصمیم به بازنگری خلاقانهای گرفت که بیشتر با لحن Netflix همخوانی داشت، حتی اگر شش قسمت تا آن زمان به طور عمده تکمیل شده بودند. قسمت آزمایشی به طور کامل دوباره فیلمبرداری شد و تصاویر جدیدی به قسمتهای بعدی اضافه شد تا اطمینان حاصل شود که پیوستگی داستانی با Daredevil اصلی حفظ شود - با چند اشاره مناسب به شخصیتهای دیگر در MCU برای احتیاط.
این یک حرکت هوشمندانه بود. مطمئناً، طرفداران وقتی که قسمت آزمایشی بهترین دوست و شریک حقوقی مت، فاگی نلسون (با بازی الدن هنسن) را در 10 دقیقه اول میکشد، شگفتزده شدند، با شریک حقوقی غمگین او، کارن پیج (با بازی دبورا آن وول) که در پایان قسمت آزمایشی از شرکت خارج میشود. اما این انتخاب خلاقانه، زمینه را برای تمرکز بر روی داستانهای موازی مت و فیسک فراهم کرد. مت تصمیم میگیرد بر روی کار حقوقی خود تمرکز کند در حالی که فیسک به عنوان شهردار نیویورک انتخاب میشود، با نیت ترک زندگی جناییاش. اما هر دو مرد در تلاشند تا در نور باقی بمانند در حالی که جنبههای تاریک ذات خودشان برای آزاد شدن میجنگند.
زیبایی شناسی و عکاسی

نتیجه یک سری است که به شدت بخشی از پیشینیان خود احساس میشود در حالی که هنوز حس متمایز خود را دارد. بخش زیادی از این به عکاس هیلاری فایف سپرا مربوط میشود که به همراه تیم تولید گستردهتر برای زنده کردن زیبایی شناسی Born Again کار کرده است. فایف سپرا بیشتر الهام خود را از فیلمهای دهه 1970 مانند Taxi Driver، The French Connection، The Conversation و Klute گرفته است. او به گفت: "من طرفدار بزرگ فیلمهای دهه 70 هستم، به ویژه فیلمهای نیویورکی. این موضوع از ابتدا در تمام عکاسی من نفوذ کرده است. این یکی به خصوص فرصتی عالی برای استفاده از آن به عنوان مرجع بود. در اینجا خیلی از پارانویا وجود دارد و واقعاً درباره شخصیتهاست، حتی اگر ما در یک محیط کامیک بوکی هستیم. من فقط فکر میکردم که شباهتهای آن مرجع محکم بودند."
گفتگو با هیلاری فایف سپرا
من شگفتزده شدم وقتی فهمیدم که شما هرگز یک قسمت از سری اصلی Netflix را هنگام طراحی ظاهر کلی Born Again تماشا نکردید. دلیل شما برای این تصمیم چه بود؟
هیلاری فایف سپرا: فکر میکنم به عنوان یک فرد خلاق نمیخواهید قبل از شروع کار خیلی در ذهن خود غرق شوید. من از Daredevil، سری اصلی، بسیار آگاه بودم. دوستان زیادی دارم که بر روی آن کار کردهاند. من صحنههایی را دیدهام که به طرز ترسناکی شگفتانگیز هستند. [تصمیم من] ناشی از تمایل به آوردن چیزی جدید به میز بود. ما هنوز به اصل احترام میگذاریم؛ این در خون ماست، در DNA ما. اما به اندازه کافی از آن در فضا وجود داشت و من میخواستم به جلو فکر کنم و از کمیکهای اصلی و افسانه و داستان اصلی بسیار آگاه باشم. بیشتر درباره هویتهای شخصیتها و اطمینان از این بود که نیویورک خود یک شخصیت واقعی باشد. حالا که به آن نگاه میکنم، ما به بسیاری از همان مکانها رسیدیم. میدانستم که این به طور طبیعی اتفاق میافتد.
من از انتخاب شما برای استفاده از لنزهای آنامورفیک کنجکاو بودم، که فرض میشود برای به تصویر کشیدن حس دهه 70، به ویژه نماهای وسیع شهر، استفاده میشود.

هیلاری فایف سپرا: این یکی دیگر از چیزهایی است که من از همان ابتدا احساس کردم؛ شما فقط در درون خود احساسی درباره لنزها دارید. میدانم که نمایش اصلی 1.78 بود؛ من فقط این داستان را به عنوان 2.39 دیدم. این فقط به نظر میرسید که بسیاری از مناظر شهر در آن فرمت عریض وجود دارند. برای من، چیز بزرگ درباره آنامورفیک، رابطه درون ترکیب در لنز است. ما درباره این دوگانگی دو فرد یا انعکاسها یا جهانهای موازی صحبت میکنیم. من احساس میکردم که عریض بودن به ما این توانایی را میدهد. یکی دیگر از کارهایی که ما به طور مکرر انجام میدهیم، قابگذاری مرکزی است، چیزی که لنز عریض واقعاً میتواند به آن بپردازد. همچنین، ما با این لنزهای آنامورفیک سری قدیمی Panavision فیلمبرداری میکنیم که بسیار زیبا و بافتدار هستند و اثرات فلیری زیبایی دارند. این عناصر بافتدار ارگانیک را به ظاهر نمایش آورد که کمی خارج از چارچوب بود.
شخصیت نیویورک
شهر به شدت یک شخصیت است، نه فقط یک پسزمینه نمایشی. آیا به همین دلیل بود که شما اصرار داشتید تا حد ممکن در لوکیشن فیلمبرداری کنید؟
هیلاری فایف سپرا: ما در خیابانهای نیویورک فیلمبرداری کردیم و این یک چالش است. ما با همه چیز از آب و هوا تا طرفداران و فقط نیویورکیهایی که واقعاً اهمیتی نمیدهند، بلکه فقط باید به جایی بروند، سر و کار داریم. موشها بخش بزرگی از آن بودند. ما از آبپاشی و منابع بخار زیادی استفاده میکنیم تا آنچه را که هر روز از پنجرهمان میبینیم، شبیهسازی کنیم. جالب است، من در خیابان راه میروم و میگویم: "اوه، به آن منبع بخار نگاه کن، واقعی است، از خیابان بیرون میآید."
فیلمبرداری یک نمایش به این مقیاس و با نیازهای آن در یک محیط عملی یک چالش سرگرمکننده است، زیرا شما باید به آنچه از جهان دریافت میکنید، وابسته باشید. فکر میکنم این جالب است. یکی از چیزهای مورد علاقه من درباره عکاسی این است که میتوانید آن را تا حد ممکن برنامهریزی کنید، یک استوریبرد و لیست شات تهیه کنید و سپس هیجان بودن در جهان و نیاز به سازگاری با آنچه در حال وقوع است، بخش بزرگی از آن است. فکر میکنم ما این کار را کردیم. ما اعتماد به نفس داشتیم که بگوییم: "خب، خورشید آنجا در حال غروب است و این واقعاً عالی به نظر میرسد، بیایید آن را به یک عنصر تبدیل کنیم، بیایید آن را وارد کنیم." مرد، آن لامپهای فلورسانتی که نمیتوانیم در خیابان خاموش کنیم؟ آنها بخشی از آن هستند. آنها رنگ اشتباهی دارند، اما شاید رنگ درستی باشند زیرا این واقعی است.

لحظات غیرمنتظره
آیا لحظات تصادفی وجود داشت که شما برنامهریزی نکرده بودید اما تصمیم به نگهداشتن آنها در نمایش گرفتید؟
هیلاری فایف سپرا: یکی وجود دارد که ما در یک فضای داخلی فیلمبرداری میکردیم. این در یک ست بود که ما ساختیم، جایی که فیسک یک اثر هالهای در اطراف سرش دارد. این یک انعکاس در یک میز است. آن ست توسط مایکل شاو، طراح تولید ما ساخته شده بود. یکی از اپراتورهای ما به طور تصادفی دوربین را به سمت پایین به سمت انعکاس کج کرد و ما گفتیم: "اوه خدای من، اینجا درست است." البته، این در نمایش قرار گرفت؛ این یک هدیه کامل بود. مثال دیگر این است که بسیاری از صحنههای خیابانی نیویورک ما، که به طور کامل فقط پیدا شده بودند. ما فقط بیرون رفتیم و آن را فیلمبرداری کردیم: دکههای هاتداگ، خیابانها، بخار، کبوترها. کبوترهای زیادی وجود دارد. فکر میکنم این واقعاً احساس اصالت میدهد.
دینامیک مت مرداک و ویلسون فیسک
دینامیک مت مرداک و ویلسون فیسک برای نمایش بسیار مرکزی است. چگونه عکاسی بصری این دینامیک را تقویت میکند؟

هیلاری فایف سپرا: آنها به هویتهای خود به عنوان Kingpin و Daredevil بازمیگردند و با آن جنبههای خود دست و پنجه نرم میکنند. فکر میکنم در مورد چارلی و وینسنت، هر دو آنها میگویند که هیچکدام بدون دیگری کامل نیستند. برای ما، بصری، این یک چالش سرگرمکننده است که بتوانیم این دوگانگی و هویتهای متضاد آنها را نشان دهیم. ما این کار را با لنزها انجام میدهیم.
در مورد فیسک، ما از لنزهای عریض زیادی استفاده میکنیم، بسیار نزدیک به او، با زاویه پایین برای نشان دادن قامت و اندازهاش. ما این کار را با نوری سفید در قسمت آزمایشی انجام میدهیم، جایی که هویت Kingpin او او را آزار میدهد و به سطح بیشتری میآید، ما این را با این نور سفید نشان میدهیم. نورهای کلید در مراسم تحلیف او وجود دارد، اما سپس او به تاریکی و به این نور سفید قدم میگذارد. این واقعاً یک فریم کلیدی است که مستقیماً از کمیک بوک گرفته شده است، از آن نور زیرین بر روی او.
برای مت مرداک، این مشابه است. او در حال دست و پنجه نرم کردن با بازگشت به Daredevil است، که پس از مرگ فاگی کنار گذاشته است. نور قرمز چشمکزن برای او نشانهای از آن است که او را آزار میدهد. شما میدانید که این اجتنابناپذیر است، میدانید که او دوباره لباس را به تن خواهد کرد. این همان چیزی است که این افراد هستند، آنها افراد آسیبدیدهای هستند که با گذشته و خود واقعیشان دست و پنجه نرم میکنند. و دنیای او، فقط از یک مکان زیباییشناختی، با استفاده بیشتری از فیلمبرداری دستی، خیلی گرمتر است.
ما از زبانهای بصری برای جدا کردن همه استفاده میکنیم، اما همچنین آنها را در یک گفتگو قرار میدهیم. با پیشرفت نمایش، آن آرک در حال تکامل است. بنابراین، همانطور که فیسک بیشتر به Kingpin تبدیل میشود، ما او را با نور سفید بیشتری نورپردازی میکنیم، بیشتر سرکوبگر، او نهاد است. مت به محیط نور قرمز بیشتری میرود، محیط گرمتری. یک صحنه در یک رستوران بین آنها وجود دارد، و در پوشش آنها مت با دوربین دستی فیلمبرداری میشود و فیسک با یک دوربین ثابت در حالت استودیو فیلمبرداری میشود. بنابراین، ما ترکیب میکنیم، ما حتی درون صحنهها نیز این کار را انجام میدهیم تا سعی کنیم به آن پایاننامه وفادار بمانیم.
تاریکی در نورپردازی

قسمتها به وضوح در زمینه نورپردازی تاریکتر میشوند. این به یک موضوع بزرگ تبدیل شده است، به ویژه در تلویزیون، زیرا تلویزیونهای بسیاری از مردم به گونهای تنظیم نشدهاند که بتوانند این مقدار تاریکی را مدیریت کنند.
هیلاری فایف سپرا: بله، وقتی به خانه والدینم میروم، سعی میکنم کمی با تنظیمات تلویزیون آنها بازی کنم. مردم فقط این را به روش اشتباهی تماشا میکنند. نمیتوانم برای همه صحبت کنم؛ من تاریکی را دوست دارم. من عاشق محیطهای شبانه هستم، عاشق آنچه که نمیبینید. برای من، این به فیلمهایی مانند The French Connection برمیگردد. این همه درباره آنچه که نمیبینید است. با دیجیتال، شما خیلی چیزها را میبینید، شما اینقدر آزادی و وضوح دارید که این یک چالش در طرف دیگر است، جایی که ما سعی میکنیم محیطهایی ایجاد کنیم که در آنها تضاد زیادی وجود دارد و رمز و راز زیادی وجود دارد. من فقط فکر میکنم که عکاسان با این توانایی برای بازی با آن هیجانزده میشوند. سخت است که در یک رسانه دیجیتال تاریکی داشته باشید. اما فکر میکنم بینندگان به طور کلی به آن عادت میکنند. فکر میکنم این یک گفتگوی در حال تکامل است.
چالشهای مبارزات
به نظر میرسد که طراحی مبارزات باید چالش بزرگی برای یک عکاس باشد.
هیلاری فایف سپرا: باید به چارلی گراوبز، گریف کلیدی ما، احترام بگذارم. ما یک محیط را نورپردازی میکنیم، ما این توالیها را اغلب با سه دوربین فیلمبرداری میکنیم، که از نظر نورپردازی کار سختی است زیرا شما سعی میکنید هر شات را واقعاً منحصر به فرد احساس کنید. بسیاری از آن مبارزات به سرعت اتفاق میافتند و شما میخواهید که نور پسزمینه زیادی داشته باشید، تا واقعاً لحظات را مشخص کنید تا بتوانید آن را ببینید. شما نمیخواهید به یک دنیای حرکتی کثیف بیفتید که نمیتوانید حرکات شگفتانگیز را تشخیص دهید. بنابراین ما سعی میکنیم محیطهایی را تنظیم کنیم که سینمایی باشند، اما در عین حال در جهتهایی فیلمبرداری کنیم که واقعاً حرکات و عمل را مشخص کند.
این یک گفتگوی همکاری با فیلیپ سیلورا، هماهنگکننده بدلکاری و کارگردان عمل است: نه تنها چگونه میتوانیم از او حمایت کنیم، بلکه چگونه میتوانیم این لحظات سینمایی را اضافه کنیم که گاهی اوقات همیشه بر اساس واقعیت نیستند، اما فقط فوقالعاده سرگرمکننده هستند. ما از نورپردازی تعاملی استفاده میکنیم، چراغهای جلو که در حال حرکت هستند، فلیرها، فقط برای افزودن کمی چیزی به توالی. نورپردازی این توالیها به اندازه خود اجراها شخصیت دارد، فکر میکنم.
فصل دوم و ادامه زیبایی شناسی
آیا شما همان ظاهر و حس کلی را در زمینه عکاسی برای فصل دوم ادامه خواهید داد؟
هیلاری فایف سپرا: من هرگز برای یک فصل دوم برنگشتهام. من عاشق انجام یک پروژه و حرکت به جلو هستم، اما آنچه در مورد این یکی جالب بود این است که برنامه این است که آن را تکامل دهیم، بنابراین ما ادامه میدهیم. راهی که ما چیزها را در قسمت نهم رها میکنیم - نمیدانم آیا مستقیماً بعد از آن ادامه خواهیم داد، اما یک آرک بصری وجود دارد که در نهم قرار میگیرد و ما آن را در فصل دوم ادامه خواهیم داد که خود آرکی نیز دارد. شخصیتها و داستانهای بیشتری در فصل دوم وجود دارد و همه آنها در ظاهر بصری گنجانده میشوند، اما از همان مکان میآید: ظاهر نیویورک دهه 70، و حتی لحظات سینمایی بیشتری از کمیک. فکر میکنم ما این را به ارمغان خواهیم آورد.