
چین میویل میگوید نباید علم تخیلی را به خاطر خوانندگان بدش سرزنش کرد
تاریخ انتشار:
معرفی چین میویل و "ایستگاه خیابان پردیدو"
۲۵ سال از زمانی که چین میویل با رمان "ایستگاه خیابان پردیدو" به دنیای ادبیات معرفی شد، میگذرد.
این رمان که عناصر علمی تخیلی، فانتزی و وحشت را ترکیب میکند، خوانندگان را با شهر فوقالعاده پیچیده نیو کروبوزون آشنا کرد، شهری پر از کِهپریهای سر حشره، کاکتوسهای شکلدار و پروانههای ترسناکی که بر روی خوابهای قربانیان خود تغذیه میکنند. این اثر همچنین علاقهمندی گستردهتری به آنچه که به عنوان "عجیب جدید" شناخته میشود، برانگیخت.
پس از موفقیت "پردیدو" (که امسال با یک نسخه کلکسیونی که به سرعت به فروش رفت، از سوی The Folio Society گرامی داشته شد)، میویل به ترکیب ژانرها در رمانهایی مانند "شهر و شهر" و "شهر سفارت" ادامه داد. اما او برای نزدیک به یک دهه از انتشار داستانهای تخیلی خودداری کرد و تنها سال گذشته با کتاب پرفروش نیویورک تایمز "کتاب دیگری" که با کیانو ریوز نوشته شده بود، دوباره به صحنه بازگشت. (بله، همان کیانو ریوز.)
نظرات میویل درباره علم تخیلی و واقعیت
میویل همچنین ناظر و منتقدی جذاب در زمینههای سیاسی، شهری و علمی تخیلی و فانتزی است. بنابراین در حالی که گفتوگوی ما با بحث درباره کتاب موفقش آغاز شد، من همچنین فرصتی را برای پرسش درباره رابطه علم تخیلی و دنیای واقعی، به ویژه تمایل فزایندهای که به نظر میرسد در میان میلیاردرهای فناوری وجود دارد، به وجود آوردم که علم تخیلی که در دوران کودکی خود خواندهاند را به عنوان نقشهای برای برنامههای آینده خود در نظر میگیرند.
به گفته میویل، خواندن علم تخیلی به گونهای که گویی واقعا درباره آینده است، اشتباه است: "این همیشه درباره اکنون است. این همیشه یک بازتاب است. این نوعی خواب تبدار است و همیشه درباره زمینه اجتماعی خود است."
او افزود که "اختلال اجتماعی و شخصی" در کار است وقتی که ثروتمندان و قدرتمندان "بیشتر به فکر مستعمره کردن مریخ هستند تا ساماندهی به جهان" — اما در نهایت، این علم تخیلی نیست که مسئول این وضعیت است.
او گفت: "بیایید علم تخیلی را به خاطر این موضوع سرزنش نکنیم. این علم تخیلی نیست که باعث این نوع سوشیپاتی میشود."
گفتوگو درباره موفقیت و چالشهای ژانرهای عجیب
این مصاحبه برای طول و وضوح ویرایش شده است.

اول از همه، تبریک به خاطر ۲۵ سال "ایستگاه خیابان پردیدو." من در دبیرستان بودم که این کتاب منتشر شد و یک یادآوری زنده از ترک مدرسه برای تمام کردن کتاب دارم و سپس از پایان آن بسیار ناراحت شدم.
میویل در پسنوشت [به نسخه کلکسیونی جدید] به این موضوع اشاره میکند که این یک کتاب جوانانه است. آیا این کتاب همچنین در روحیه "من از نحوهای که فانتزی تجاری به نظر میرسد خوشم نمیآید، اجازه دهید به شما نشان دهم چگونه این کار را انجام دهیم" نوشته شده است؟
او توضیح میدهد: "نه به آن اندازه برنامهریزی شده. این باعث میشود به نظر برسد که این یک مداخله خودآگاهانه بیشتر از آن چیزی است که بود، و قطعا اینطور نبود."
او ادامه میدهد: "آنچه درست است این است که من همیشه عاشق شگفتیها بودم، اما از بسیاری از فانتزیهای تجاری بزرگ خوشم نمیآمد. و هرگز طرفدار [جی.آر.آر.] تالکین نبودم. بیشتر فانتزیهای بسیار موفق که به وضوح از تالکین الهام گرفته شده بودند، برای من هیچ جذابیتی نداشتند."
او همچنین به سنتهای زمین در حال مرگ و یا سنت علمی فانتزی اشاره میکند که همیشه بیشتر به او نزدیک بودهاند — که به وضوح با نویسندگانی مانند [مروین] پیک و غیره ترکیب شده است.
تأثیرات و چالشهای تجاری شدن
حرکت ژانرهای مختلف عجیب به جریان اصلی، یا این حل شدن مرزها بین آنها، برخی از نویسندگانی را که او به شدت به آنها اهمیت میدهد، به صحنه آورد. اما آیا عیبهایی نیز وجود داشته است؟
او میگوید: "البته. این به نظر من چیزی است که با تمام زیر فرهنگها اتفاق میافتد. هر چه بیشتر در معرض دید باشد، بیشتر با چیزهای زیرسطحی و بیکیفیت مواجه خواهید شد، در کنار چیزهای واقعاً خوب. این به نوعی کالایی میشود. نه اینکه هرگز کالایی نبوده باشد، اما بیایید بگوییم، حتی بیشتر از قبل. نوعی ارزان شدن اتفاق میافتد. شما با نوعی عروسکهای پشمالوی کثولهو و این چیزها مواجه میشوید. و میتوانید با این موضوع دیوانه شوید."
او به مثالهایی از موسیقی درام و بیس و سوررئالیسم اشاره میکند و میگوید: "این برای هر زیر فرهنگی جالبی اتفاق میافتد — وقتی به یک جرم بحرانی میرسد، شما با طرف خوب مواجه میشوید که بیشتر مردم به آن دسترسی دارند، بیشتر مردم درباره آن میآموزند، و شما با بیشتر نویسندگانی که در آن سنت مینویسند، مواجه میشوید، برخی از آنها ممکن است چیزهای جدید و شگفتانگیزی به آن اضافه کنند. شما همچنین با این ایده مواجه میشوید که اغلب یک بیمحتوایی وجود دارد. این به نوعی کلیشهها و نشانههای خود را تولید میکند و بسیار خانگی میشود."
نظرات درباره علم تخیلی و دنیای فناوری
این موضوع همچنین درباره علم تخیلی اتفاق افتاده است. او به یاد میآورد: "این کمی قبل از زمان من بود، اما وقتی یکی از اولین موجهای واقعی علاقه نظری به علم تخیلی در اواخر دهه ۶۰ یا ۷۰ بود، واکنشی بازیگوش و کنایهآمیز از طرف طرفداران وجود داشت که میگفتند: "علم تخیلی را در گودالی که متعلق به آن است نگهدارید." و این به نظر من دیالکتیک بیپایان بین زیر فرهنگ و موفقیت است. شما هرگز نمیتوانید آن را حل کنید."
او به یاد میآورد که خود را در دبیرستان و دانشگاه میبیند که "ایستگاه خیابان پردیدو" یا آثار فیلیپ کی. دیک یا اورسولا کی. لوگین را در دست دارد و میگوید: "شما نمیفهمید، این خیلی خوب است." او با آتش بشارتی به آن زمان اشاره میکند و میگوید: "و وقتی کسی اکنون با علم تخیلی اینگونه عمل میکند، فکر میکنم، "دوستان، ما برنده شدیم. شما دیگر نیازی به این کار ندارید."
او همچنین احساس میکند: "چون من بد هستم: اکنون مردم به خواندن این نویسندگان میپردازند و آنها شایسته آنها نیستند. آنها نمیفهمند. آنها کار لازم را انجام ندادهاند."
تأملات بر روی خواندن بد و تأثیرات آن
او به این نکته اشاره میکند که این نوع نگهبانی نرد به وضوح سمی است، و این کاملاً درست است. او همچنین گفتوگوهای جالبی با افرادی از نسل خود و جوانتر داشته است درباره اینکه آیا چیزی واقعاً فرهنگی مثبت وجود دارد که وقتی شما باید برای ورود به یک زیر فرهنگ کار کنید. او میگوید: "من نمیگویم که کار وجود ندارد. فکر میکنم مزایای عظیمی وجود دارد، اما فکر میکنم که انکار اینکه معایب نیز وجود دارد، آسان خواهد بود. من به این استدلالها تمایل دارم که آسانی در دسترسی به تمام فرهنگها ممکن است یک شدت خاص را از دست بدهد، حداقل بهطور بالقوه، برای یک مجموعه خاص از زیر فرهنگها."
او ادامه میدهد: "من این را بسیار با احتیاط میگویم، زیرا من در حال آزمایش ایدهها هستم. اما شاید کسی بتواند استدلال کند که این هسته منطقی تمایل وحشتناک نرد پلیس است."
نظرات درباره علم تخیلی و آینده
این به موضوع دیگری که میخواستم بپرسم منجر میشود. شاید این همیشه اتفاق افتاده است، اما من متوجه شدهام که افراد بیشتری از صنعت فناوری مانند ایلان ماسک درباره علم تخیلی صحبت میکنند و آیزاک آسیموف یا کیم استنلی رابینسون را به عنوان نوعی نقشه برای آینده در نظر میگیرند که من از آن خوشم نمیآید. آیا این چیزی است که شما نیز متوجه شدهاید؟

او میگوید: "اول از همه، باید گفت که فقط میتوان برای کیم استنلی رابینسون عمیقاً متاسف بود — این چیزی نیست که او شایستهاش باشد."
او ادامه میدهد: "ایدئولوژی سیلیکون ولی همیشه ترکیب عجیبی از لیبرالیسم، هیپیگری، یوتوپیسم تکنولوژیک بوده است — هشتگ #NotAllSiliconValley، اما واقعاً، به طور واقعی، بسیار از سیلیکون ولی همینطور است."
او توضیح میدهد: "و تمام ایدئولوژیها همیشه ترکیبهای عجیبی از چیزهای مختلف هستند، اغلب چیزهای کاملاً متناقض. و سپس آنچه در هر لحظه تأکید میشود، پاسخی به فشارهای سیاسی و شرایط اقتصادی و غیره است."
او ادامه میدهد: "بنابراین، این راز نیست و جدید نیست که سیلیکون ولی مدتهاست به علم تخیلی علاقهمند است. و تا حدی، این اجتماعی است. یک تداخل بین دنیای ادبی و دنیای کامپیوتر وجود دارد و غیره."
نظرات نهایی میویل
میویل تأکید میکند که با شما در چندین سطح موافق است. یکی این است که، حتی اگر برخی از نویسندگان علم تخیلی در مورد نوشتن خود به عنوان یک نقشه یوتوپیایی یا یک هشدار دیستوپیایی فکر کنند، او فکر نمیکند که این چیزی است که علم تخیلی واقعاً باشد. "این همیشه درباره اکنون است. این همیشه یک بازتاب است. این نوعی خواب تبدار است و همیشه درباره زمینه اجتماعی خود است. این همیشه بیان کننده اضطرابهای اکنون است. بنابراین یک خطای دستهای در این است که آن را به گونهای درمان کنیم که گویی "درباره آینده است.""
او همچنین به خطاهای دیگر اشاره میکند که به دلیل اینکه این یک فرم فرهنگی است که همیشه زیباییشناسی دارد، میتواند به راحتی به نوعی فتیشیزه شدن منجر شود، که به همین دلیل لغزش بین یک یوتوپی و دیستوپی بسیار آسان است. شما با این عدم صداقت ساختاری مواجه میشوید.
او میگوید: "به طور نظری، گفتن چیزی مانند "نورومانسر" — و این من نیستم که "نورومانسر" را تحقیر میکنم، که فکر میکنم کتاب فوقالعادهای است. اما وقتی مردم درباره آن به عنوان این هشدار وحشتناک صحبت میکنند، بخشی از شما — به ویژه به عنوان یک نوجوان، که به نوعی یا دیگری، همه افراد علمی تخیلی هستند — میگویید: "آه بله، این یک هشدار وحشتناک است که ما همه قرار است عینکهای آینهای بزنیم و فوقالعاده خفن باشیم؟" بنابراین چیزی که به عنوان منفی و یک هشدار به نظر میرسد، میتواند یک چیز عمیقاً مطلوب باشد.
اما به طور واضح: این افراد به چه عناصری از علم تخیلی علاقهمند خواهند بود؟ آنها به نوعی از دیدگاههای کسی مانند اورسولا کی. لوگین در "همیشه به خانه میآیند" که دقیقاً درباره خروج از دست مرده کالا است، الهام نمیگیرند. این برای آنها مفید نیست.
او میگوید: "اکنون، این به این معنا نیست که آنها نمیتوانند راههایی برای کالایی کردن دقیقاً همین پیدا کنند. اما واقعیت این است که برخی از این افراد جدی هستند که بیشتر به فکر مستعمره کردن مریخ هستند تا ساماندهی به جهان — این یک نکته بسیار واضح است، اما چه نوع اختلال اجتماعی و شخصی رخ داده است که این واقعاً منطقی به نظر میرسد؟"
او میگوید: "و من این را به عنوان کسی که رمانهای مستعمره کردن مریخ را دوست دارد، میگویم. من این چیزها را دوست دارم. اما ایده اینکه شما به جای گفتن، "این یک رمان واقعاً جالب است، این افکار زیر را ارائه میدهد، شاید این من را به انجام کارهای خاصی الهام کند،" بگویید، "بله، این چیزی است که ما باید انجام دهیم،" در حالی که در اطراف شما، جهان در حال فروپاشی است؟ اگر اینقدر خندهدار نبود، ترسناک میبود.
او نتیجه میگیرد: "بیایید علم تخیلی را به خاطر این موضوع سرزنش نکنیم. این علم تخیلی نیست که باعث این نوع سوشیپاتی میشود. متاسفم که این را بگویم، اما این سرمایهداری است."
آینده و آثار جدید میویل
یک بخش بزرگ از پاسخ من وقتی چیزی مانند این را میبینم این است که فکر میکنم، "شما خوانندگان بدی هستید و فقط بر روی گجتها تمرکز کردهاید، به جای اینکه به مفاهیم سیاسی یا اجتماعی جالبتر یا رادیکالتر توجه کنید." اما در یک سطح، من همچنین فکر میکنم، "آیا آنها فقط به این روایت اصلی که بسیاری از علم تخیلی میفروشد، اشتراک میکنند: آیا خوب نخواهد بود وقتی به مریخ برویم؟ آیا خوب نخواهد بود که به بیرون گسترش یابیم و به طور ابدی مستعمره کنیم؟" و من حدس میزنم که میخواهم بدانم تا چه حد این باید نویسندگان علم تخیلی را ترغیب کند تا سعی کنند داستانهای متفاوتی بگویند.
او میگوید: "من پلیس نیستم. مردم میتوانند هر نوع داستانی که میخواهند بگویند. من حق انتقاد و نقد آنها را برای خود محفوظ میدارم."
او ادامه میدهد: "باید بگویم که کاملاً با شما در مورد خواندن بد موافقم، اما همچنین فکر میکنم نویسندگان و منتقدان، هرچقدر هم که درخشان باشیم، ما مالک کتابها نیستیم. آنها همیشه یک همکاری هستند. و تمام کتابها، به ویژه داستانهای جالبتر، همیشه دارای رشتههای متناقض خواهند بود."
او میگوید: "جایی که شاید کمی در مورد ایده محتاط باشم — من نمیگویم شما این را میگویید، اما میتواند یک مدل علی ادبی ضمنی وجود داشته باشد که در آن اگر ما داستانهای درستی بگوییم، پس این افراد را از انجام این اشتباهات بازمیداریم. و من فقط فکر نمیکنم که هنر اینگونه کار کند."
او میگوید: "هنرمندان اغلب به نوعی استثنایی هنری وابستهاند، جایی که آنها دوست دارند کار خود را به عنوان یک مداخله سیاسی نسبتاً مستقیم توجیه کنند. یا واقعاً، گاهی اوقات میشنوید که مردم درباره [هنر] به عنوان فعالیت اجتماعی صحبت میکنند، و من فقط فکر نمیکنم که این باشد."

او احساس میکند: "من فکر نمیکنم داستانی وجود داشته باشد که ما بتوانیم بگوییم که کسی که — به دلیل موقعیت ساختاری که در آن قرار دارد، همچنین ممکن است روانشناسی او، اما این دو به هم مرتبط نیستند — من فکر نمیکنم داستانی وجود داشته باشد که ما بتوانیم بگوییم که آنها نمیتوانند بگویند، "بله، آنچه این به من میگوید این است که من باید پول زیادی درآورم و به طرز فوقالعادهای قدرتمند باشم، هر طور که باشد." من فکر نمیکنم که ما بتوانیم این کار را انجام دهیم."
او میگوید: "هیچ یک از اینها به این معنا نیست که من به کتابهایی که داستانهای جالب و ناگفته و رادیکال میگویند، علاقهمند نیستم. من به شدت به آنها علاقهمندم، و اگر مردم به آنها بیایند و از آنها رادیکال شوند، عالی است. اما من فکر میکنم که این اساساً چیزی نیست که ما بتوانیم امیدوار باشیم."
او میگوید: "من دوست دارم که ما داستانهای جالبتری بنویسیم به عنوان تابعی از این واقعیت که جهان در حال بهتر شدن است. من فکر نمیکنم که با نوشتن داستانهای متفاوت، جهان را بهتر کنیم. من فقط فکر نمیکنم که این خط علی باشد. به سادگی لایههای زیادی از میانجیگری از یک کتاب تا سیستم اجتماعی وجود دارد."
کتاب جدید میویل
به بازگشت به نوشتن خود، میدانم که شایعاتی درباره یک کتاب بزرگ جدید از شما وجود دارد. به نظر میرسد که این کتاب سال آینده منتشر خواهد شد؟
او پاسخ میدهد: "بله، منتشر خواهد شد. من تاریخ دقیق را نمیدانم، اما قبل از پایان سال آینده منتشر خواهد شد. من در حال حاضر آخرین بخشهای آن را انجام میدهم."
آیا چیزی میتوانید درباره آن بگویید؟
او میگوید: "فقط میتوانم بگویم که من ۲۰ سال روی آن کار کردهام و این اغراق نیست. من به طور قابل توجهی بیشتر از نیمی از عمر بزرگسالیام را روی این کتاب کار کردهام و این برای من یک موضوع بسیار بزرگ است که در حال انتشار است. من بسیار هیجانزده هستم."
آیا چیزی دیگری هست که بخواهید با آن به پایان برسانید؟
او میگوید: "این برای TechCrunch است، درست است؟ من فکر میکنم رسانههای اجتماعی یکی از بدترین چیزهایی است که برای بشریت در مدت طولانی اتفاق افتاده است، اما من به هیچ وجه رادیکال نیستم که این را بگویم. میدانم که همه میگویند: "آه ها ها، این وحشتناک است، من معتاد هستم." اما من واقعاً به طور فزایندهای احساس میکنم که "نه، این ما را بیمار میکند. این مغزهای ما را نابود میکند."
او ادامه میدهد: "و من این را به گونهای مقدس نمیگویم، مثل اینکه "من در رسانههای اجتماعی نیستم چون از همه بهتر هستم." دلیلی که من در رسانههای اجتماعی نیستم این است که میدانم چه کاری انجام میدهم، و خدا را شکر میکنم که به اندازه کافی بزرگ بودم که به طور کلی، کسی که هستم را پیش از اینکه این پدیده به وجود بیاید، شناسایی کرده بودم."